[اسم]

l'épreuve

/epʀœv/
قابل شمارش مونث

1 آزمون امتحان

  • 1.L'étudiant a passé l'épreuve et a obtenu un bon résultat.
    1. دانش‌آموز امتحان را گذراند و نتیجه‌ی خوبی گرفت.
  • 2.Les étudiants admissibles pourront passer la dernière épreuve.
    2. دانش‌آموزان واجد شرایط خواهند توانست آخرین آزمون را بگذرانند.

2 رویداد (ورزش) مسابقه

  • 1.Participer à des épreuves sportives
    1. شرکت کردن در مسابقات ورزشی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان