[فعل]

étaler

/etalˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: étalé] [حالت وصفی: étalant] [فعل کمکی: avoir ]

1 گستردن پهن کردن

étaler quelque chose
چیزی را پهن کردن
  • 1. Étale le journal sur la table, on verra mieux.
    1. مجله را روی میز پهن کن تا بهتر ببینیمش.
  • 2. Etaler des marchandises à vendre
    2. اجناس را برای فروش پهن کردن

2 مالیدن (چیزی روی چیزی)

مترادف و متضاد tartiner
Étaler de la confiture/du miel....
مربا/عسل... مالیدن
  • 1. Étaler de la confiture sur du pain
    1. روی نان کمی مربا مالیدن
  • 2. Étaler du beurre sur du pain
    2. کمی کره روی نان مالیدن

3 قسط‌بندی شدن (s'étaler)

  • 1.Les paiements s'étalent sur trois mois.
    1. حقوق در سه ماه قسط‌بندی شد.

4 پهن شدن ولو شدن، گسترده شدن (s'étaler)

s'étaler sur/dans quelque chose
روی/توی چیزی پهن شدن
  • 1. Elle s'est étalée sur le canapé.
    1. او روی کاناپه ولو شد.
  • 2. La ville s'étale dans la plaine .
    2. شهر در دشت گسترده شده است.

5 قسط‌بندی کردن قسط بندی شدن

Étaler des dépenses/paiements/dettes...
مخارج/درآمد/اقساط... را قسط بندی کردن

6 پز دادن فخر فروختن

Étaler ses richesses/sa puissance...
ثروت خود/قدرت خود... را پز دادن
  • Le prince a tendance à étaler sa puissance.
    شاهزاده تمایل دارد قدرتش را پز بدهد.

7 پخش زمین کردن پهن زمین کردن

étaler quelqu'un
کسی را پهن زمین کردن
  • Il l'a étalé d'un coup de poing.
    او را با یک مشت پهن زمین کرد.

8 فاش کردن پرده برداشتن

étaler quelque chose
چیزی را فاش کردن
  • Journal qui étale dans ses colonnes les détails scandaleux d'une affaire.
    مجله‌ای که از جزئیات رسوایی بار موضوعی در چند ستون پرده برداشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان