[عبارت]

être fou de joie

/ɛtʁə fu də ʒwa/

1 از فرط خوشی از خود بیخود شدن عرش را سیر کردن

  • 1.Il était fou de joie à l'annonce des résultats.
    1. او در هنگام اعلام نتایج از فرط خوشی از خود بیخود شده بود.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "از شادی دیوانه شدن" است و کنایه از "از فرط خوشی از خود بیخود شدن" یا "عرش را سیر کردن" است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان