[فعل]

accepter

/aksɛpte/
فعل گذرا
[گذشته کامل: accepté] [حالت وصفی: acceptant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پذیرفتن قبول کردن

مترادف و متضاد refuser
accepter quelque chose
چیزی را پذیرفتن
  • 1. J'ai envie d'accepter votre offre.
    1. مایلم پیشنهاد شما را بپذیرم.
  • 2. Votre entreprise refuse d'accepter nos conditions.
    2. شرکت شما از پذیرفتن شرایط ما خودداری می کند.
Veuillez accepter nos remerciements.
تشکرات ما را پذیرا باشید.
accepter de faire quelque chose
انجام کاری را پذیرفتن
  • J'ai accepté d'habiter en montagne.
    پذیرفتم که در کوهستان زندگی کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان