[اسم]

l'accessoire

/akseswaʀ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: accessoires]

1 لوازم تزیینی شخصی

  • 1.Pour l'accessoire je préfère un collier en or.
    1. به عنوان لوازم تزیینی شخصی من گردنبند طلا را ترجیح میدهم.

2 وسایل صحنه

  • 1.Il est chargé des accessoires pour ce film.
    1. او مسئول وسایل صحنه این فیلم است.
[صفت]

accessoire

/akseswaʀ/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: accessoire] [جمع مونث: accessoires] [جمع مذکر: accessoires]

3 الحاقی جنبی، جانبی

  • 1.L'entreprise n'assume aucune responsabilité pour les dommages accessoires.
    1. شرکت در برابر خسارات جانبی هیچ مسئولیتی نمی‌پذیرد.
  • 2.Les changements ont été apportés via un document accessoire.
    2. تغییرات با یک پرونده الحاقی افزوده شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان