[فعل]

admirer

/admiʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: admiré] [حالت وصفی: admirant] [فعل کمکی: avoir ]

1 تحسین کردن ستودن

  • 1.J'admire votre confiance.
    1. من اعتماد (به نفس) شما را تحسین می کنم.
  • 2.On n'est pas là pour admirer les lieux.
    2. ما اینجا نیامده ایم تا از این مکانها تعریف [و تمجید] کنیم.
  • 3.Tu dois admirer son idéalisme.
    3. تو باید آرمانگرایی او را تحسین کنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان