[فعل]

affoler

/afɔlˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: affolé] [حالت وصفی: affolant] [فعل کمکی: avoir ]

1 وحشت‌زده کردن به وحشت انداختن

  • 1.J'affolai cet enfant.
    1. این بچه را به وحشت انداختم.

2 منقلب شدن مضطرب شدن (s'affoler)

  • 1.Ne vous affolez pas.
    1. مضطرب نشو.

3 منقلب کردن مضطرب کردن

  • 1.Ce bruit les a affolés.
    1. این صدا آنها را مضطرب کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان