[اسم]

l'aiguille

/egɥij/
قابل شمارش مونث

1 سوزن

  • 1.Il est parfois difficile d'enfiler un fil de coton dans une aiguille.
    1. گاهی نخ کردن یک رشته کتان در سوزن سخت است.
  • 2.La couturière passe le fil dans le chas de l'aiguille.
    2. خیاط نخ را از سوراخ سوزن می‌گذراند.

2 برگ سوزنی (کاج)

  • 1.Aiguilles de pin
    1. برگ‌های سوزنی درخت کاج
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان