[اسم]

l'alibi

/alibi/
قابل شمارش مذکر

1 ارائه ادله و شواهد مبنی بر عدم حضور در محل وقوع جرم مدرک دال بر عدم حضور در صحنه جرم

  • 1.Mon alibi est la preuve que je suis innocent.
    1. ارائه ادله و شواهد مبنی بر عدم حضور در محل وقوع جرم من مدرکی است که من بیگناه هستم.

2 عذر بهانه

  • 1.Le darwinisme était l'alibi scientifique pour justifier les inégalités sociales.
    1. داوینیسم عذری علمی بود برای توجیه نابرابری‌های اجتماعی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان