[قید]

alors

/alɔʀ/
غیرقابل مقایسه

1 پس در نتیجه

informal
  • 1.Alors, je lui ai dit ce qu'il avait répondu, et alors elle a ri.
    1. پس، بهش گفتم چه جوابی داده بود و سپس خندید.
  • 2.Si tu sais conduire, alors tu peux prendre la voiture.
    2. اگر تو می‌توانی رانندگی کنی، پس می‌توانی ماشین را بگیری.

2 در آن زمان آن وقت، در آن هنگام

  • 1.Je serai alors heureux.
    1. من در آن وقت خوشحال خواهم بود.
  • 2.Le village était alors en plein déclin.
    2. روستا در آن زمان در سقوط کامل بود.

3 در این صورت پس

مترادف و متضاد en ce cas
  • 1.Alors vous viendrez ?
    1. پس [در این صورت] می‌آیید؟
  • 2.Si cela vous convient, alors téléphonons-lui.
    2. اگر چنین مشکلی داشتید، در این صورت باید با او تماس بگیریم.

4 (یا) شاید

ou alors
یا شاید
  • Elle ne viendra pas, ou alors elle arrivera à la fin.
    او نخواهد آمد، یا شاید هم آخرش بیاید.

5 خب [نشان‌دهنده بی‌صبری، بی‌تفاوتی یا تعجب]

informal
  • 1.Alors, ça vient ?
    1. خب، می‌شه؟
  • 2.Alors, raconte-moi ce qui était passé.
    2. خب، تعریف کن چی شده!
  • 3.Et alors, qu'est-ce que ça change ?
    3. خب، چی عوض شده؟
[حرف ندا]

alors

/alɔʀ/

6 خب که چی

informal
  • 1._ Il m'a insulté. _alors ?
    1. _ به من توهین کرد. _خب که چی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان