[صفت]

associatif

/asɔsjatif/
قابل مقایسه
[حالت مونث: associative] [مذکر قبل از حرف صدادار: associatif] [جمع مونث: associatives] [جمع مذکر: associatifs]

1 داوطلبانه اختیاری

  • 1.La participation est associative.
    1. شرکت کردن (در جایی) اختیاری است.
  • 2.Mouvement associatif.
    2. حرکت داوطلبانه.

2 مشارکتی انجمنی، مبنی بر شرکت یا معاشرت

  • 1.La vie associative d'une commune.
    1. زندگی مشارکتی یک جامعه.
  • 2.Mon frère est bénévole dans une radio associative.
    2. برادرم در یک رادیوی مشارکتی داوطلب است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان