[فعل]

attendre

/atɑ̃dʀ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته کامل: attendu] [حالت وصفی: attendant] [فعل کمکی: avoir ]

1 منتظر بودن در انتظار بودن، انتظار کشیدن

  • 1.Attends, je vais t’expliquer.
    1. صبر کن، برایت توضیح می‌دهم.
  • 2.Il n'aime pas attendre.
    2. او دوست ندارد انتظار بکشد.
attendre quelque chose
منتظر کسی یا چیزی بودن
  • 1. Il ne savait pas ce qui l'attendait à son retour.
    1. او نمی‌دانست وقتی برگردد چه چیزی در انتظارش خواهد بود.
  • 2. Je suis arrivé en avance et j'ai dû attendre mon ami.
    2. من زود رسیدم و باید منتظر دوستم می‌ماندم.
  • 3. On ne sait jamais ce qui nous attend.
    3. ما هیچ‌وقت نمی‌دانیم چه چیزی در انتظارمان است.
attendre de faire quelque chose
انجام کاری را انتظار کشیدن
  • 1. J’attends d’avoir de ses nouvelles.
    1. منتظرم خبری ازش بشنوم.
  • 2. J’attends d’avoir un appartement à moi.
    2. من در انتظار داشتن یک آپارتمان برای خودم هستم.
en attendant
در حال انتظار [همین که منتظر هستی]
  • En attendant, tu peux habiter chez moi.
    همین که منتظر هستی، می‌توانی پیش من زندگی کنی.
توضیحاتی در خصوص فعل "attendre"
- فعل "attendre" می‌تواند معنای "دست‌نخورده ماندن" و یا "در همان حالت قبل خود ماندن" را نیز بدهد، مثلا:
"Ce travail peut attendre" (این کار می‌تواند در حالت قبل خود بماند) گاهی در فارسی هنگام ترجمه این جمله می‌گوییم: "این کار می‌تواند صبر کند" یعنی می‌تواند در همین حالت خود باقی بماند تا بعدا به آن رسیدگی شود.

2 توقع داشتن

مترادف و متضاد escompter espérer
attendre quelque chose de quelque chose
چیزی را از چیزی توقع داشتن
  • 1. Et maintenant qu'attendez-vous de lui ?
    1. و اکنون شما چه توقعی از او دارید؟
  • 2. Je n’attends plus rien de la vie.
    2. من دیگر هیچ توقعی از زندگی ندارم.
  • 3. Le directeur attend un redressement de l'entreprise.
    3. مدیر توقع پیشرفت از اعضای شرکت دارد. [مدیر توقع دارد شرکت پیشرفت کند.]
توضیحاتی در خصوص فعل "attendre"
فعل "attendre" در اینجا به معنی حساب باز کردن روی عمل شخصی یا روی نتیجه چیزی است.

3 انتظار داشتن توقع داشتن (s'attendre)

مترادف و متضاد imaginer prévoir
s'attendre à quelque chose
انتظار چیزی را داشتن
  • 1. Elle ne s'attend pas à cette surprise.
    1. او توقع این غافلگیری [سورپریز] را ندارد.
  • 2. Je m'attendais à un refus de ta part !
    2. من انتظار امتناع از سمت تو را داشتم.
توضیحاتی در خصوص فعل "attendre"
فعل "attendre" در اینجا به معنی پیش‌بینی کردن چیزی، محتمل شمردن چیزی یا حساب کردن روی آن است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان