[فعل]

avancer

/avɑ̃se/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته کامل: avancé] [حالت وصفی: avançant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پیشرفت کردن پیش رفتن

  • 1.Bonne nouvelle, cette enquête avance !
    1. خبر خوب! این تحقیق پیش می‌رود [پیشرفت می‌کند].

2 جلو رفتن پیش رفتن

  • 1.Avance, tu bloques le passage !
    1. جلو برو راه را بند آورده‌ای.

3 جلو بودن (ساعت)

avancer 2 heures/3 minutes...
2 ساعت/3 دقیقه ...جلو بودن
  • Ma montre avance d’une heure.
    ساعتم یک ساعت جلو است.

4 جلو بردن پیش بردن

avancer quelque chose
چیزی را پیش بردن
  • 1. J'ai pu avaner mes études.
    1. توانستم درس‌هایم را پیش ببرم.
  • 2. Je dois avancer mon travail.
    2. باید کارم را پیش ببرم.

5 قرض دادن

avancer l'argent à quelqu'un
پولی را به کسی قرض دادن
  • Peux-tu m’avancer cent euros ?
    می‌توانی صد یورو به من قرض بدهی؟

6 جلو کشیدن (ساعت) جلو انداختن (تاریخ)

avancer sa montre d'une heure/de 30 minutes...
ساعت خود را یک ساعت/30 دقیقه...جلو کشیدن
  • Il a avancé sa montre d’une heure.
    ساعتش را یک ساعت جلو کشید.
avancer une date
تاریخی را جلو انداختن
  • La date de l’examen a été avancée.
    تاریخ امتحان جلو انداخته شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان