[عبارت]

avoir une cervelle d'oiseau

/avwaʁ yn sɛʁvɛl dwazo/

1 فراموش‌کار بودن حواس‌پرت بودن

  • 1.D'accord, je suis étourdie et j'ai une cervelle d'oiseau.
    1. قبول است، من گیج هستم و فراموش‌کارم.
  • 2.Il oublie toujours sa liste de course, il a une cervelle d'oiseau.
    2. او همیشه لیست خریدنش را فراموش می‌کند، او فراموش‌کار است.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت اللفظی این عبارت "مغز پرنده داشتن" است و کنایه از "فراموش‌کار بودن" و یا "حواس‌پرت بودن" است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان