[عبارت]

avoir une tête de cochon

/avwaʁ yn tɛt də kɔʃɔ̃/

1 بداخلاق بودن

  • 1.Mon grand-père avait une tête de cochon.
    1. پدربزرگم بداخلاق بود.
  • 2.On ne doit pas avoir une tête de cochon au bureau.
    2. نباید در محل‌کار بدخلاق بود.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت اللفظی این عبارت "سر خوک داشتن" است که کنایه از "بداخلاق بودن" و "اخلاق بدی داشتن" است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان