[عبارت]

avoir le déclic

/avwaʁ lə deklik/

1 افتادن دوزاری همه چیز را فهمیدن

  • 1.Quand j'ai vu tous ces SDF un soir de pluie, c'est là que j'ai eu le déclic et que j'ai décidé de créer mon association.
    1. هنگامی که یک شب بارانی تمام این بی‌خانمان‌ها را دیدم، اینجا بود که دوزاری‌ام افتاد و تصمیم گرفتم موسسه خودم را بنا کنم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "داشتن (صدای) تیلیک [تق]" است و کنایه از "افتادن دوزاری" یا "همه چیز را فهمیدن" است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان