[عبارت]

avoir le mal du pays

/avwaʀ lə mal dy pei/

1 غم غربت داشتن احساس غربت داشتن

  • 1.Je croyais ne pas avoir le mal du pays, mais c'était faux.
    1. فکر می‌کردم غم غربت نخواهم داشت، اما اشتباه بود.
  • 2.Je peux comprendre qu'on peut avoir le mal du pays et se sentir isolés.
    2. می‌توانم بفهمم که [آدم] ممکن است غم غربت داشته باشد و احساس تنهایی کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان