[فعل]

bégayer

/begeje/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته کامل: bégayé] [حالت وصفی: bégayant] [فعل کمکی: avoir ]

1 لکنت زبان داشتن با لکنت گفتن، من من کردن

  • 1.Grâce à mon orthophoniste, je bégaie moins.
    1. به کمک گفتار درمانم کمتر لکنت زبان دارم.
  • 2.Il ne savait quoi dire et bégayait des excuses.
    2. او نمی‌دانست چه بگوید و بهانه‌هایش را با لکنت می‌گفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان