[فعل]

se baigner

/beɲe/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: baigné] [حالت وصفی: baignant] [فعل کمکی: être ]

1 آبتنی کردن

مترادف و متضاد bassiner humecter sécher
  • 1.Il est dangereux de se baigner dans cette rivière.
    1. آبتنی کردن در این رودخانه خطرناک است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان