[اسم]

la bicyclette

/bisiklɛt/
قابل شمارش مونث
[جمع: bicyclettes]

1 دوچرخه

  • 1.J'adore faire de la bicyclette au bord de la Seine.
    1. عاشق دوچرخه‌سواری در حاشیه (رود) "سن" هستم.
  • 2.J'ai perdu la selle de ma bicyclette.
    2. زین [صندلی] دوچرخه‌ام را گم کرده‌ام.
  • 3.Je vais participer à une course de bicyclettes.
    3. در یک مسابقه دوچرخه‌سواری شرکت خواهم کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان