[اسم]

la bouffe

/bˈuf/
قابل شمارش مونث

1 غذا (زبان کوچه بازاری) خورد و خوراک، خوراک

  • 1.Demain, c'est moi qui m'occupe de la bouffe.
    1. فردا من خورد و خوراک را جور می‌کنم.
  • 2.On se fait une petite bouffe.
    2. با هم غذایی (غذای اندکی) می‌خوریم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان