[اسم]

la bourse

/buʀs/
قابل شمارش مونث

1 بورسیه (تحصیلی)

  • 1.Elle a obtenu une bourse pour l'université.
    1. او یک بورس (تحصیلی) برای دانشگاه دریافت کرده است.
  • 2.J'ai reçu une bourse pour étudier en France.
    2. من برای تحصیل در فرانسه یک بورس (تحصیلی) گرفته‌ام.

2 بازار بورس بازار سهام و اوراق بهادار (la Bourse)

  • 1.Chute de la Bourse.
    1. سقوط بازار بورس.
  • 2.La Bourse de Paris.
    2. بازار بورس پاریس.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان