[اسم]

le bras

/bʀɑ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: bras]

1 بازو دست، آغوش

  • 1.Il a des bras musclés.
    1. او بازوهای عضلانی دارد.
  • 2.Parle-lui des brûlures sur ses bras !
    2. با او از سوختگی های روی بازویش حرف بزن.
  • 3.Ses gros bras lui permettent de porter de lourdes charges.
    3. دستان بزرگش این امکان را به او می‌دهد که بارهای سنگین را بر‌دارد.
bras dessus bras dessous
دست در دست
accueillir à bras ouverts
با آغوشی باز پذیرایی کردن

2 دسته (مبل یا صندلی)

مترادف و متضاد accoudoir
les bras d'un fauteuil
دسته‌های یک صندلی

3 شاخه (رودخانه) انشعاب

  • 1.Les oiseaux se réfugient sur un îlot situé entre les deux bras du fleuve.
    1. پرندگان در جزیره کوچکی بین دو شاخه رودخانه پناه می‌گیرند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان