[اسم]

le câlin

/kɑlɛ̃/
قابل شمارش مذکر

1 نوازش

  • 1.La papa a fait un câlin à son fils pour le consoler.
    1. بابا برای آرام کردن پسرش او را نوازش کرد.
  • 2.Les bébés ont besoin de beaucoup de câlins de leurs parents.
    2. کودکان بسیار به نوازش والدینشان نیاز دارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان