[اسم]

le café

/kafe/
قابل شمارش مذکر
[جمع: cafés]

1 قهوه

  • 1.Buvez votre café, mademoiselle.
    1. خانم، قهوه‌تان را بخورید.
café moulu
قهوه آسیاب‌شده
faire du café
قهوه درست کردن
  • Je vais faire du café.
    می‌روم قهوه درست کنم.

2 کافه

  • 1.J'ai rencontré mes amis au café.
    1. دوستانم را در کافه ملاقات کردم.
travailler dans un café
در کافه کار کردن
  • Il est serveur dans un café.
    او در یک کافه پیشخدمت است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان