[فعل]

calculer

/kalkyle/
فعل گذرا
[گذشته کامل: calculé] [حالت وصفی: calculant] [فعل کمکی: avoir ]

1 حساب کردن برآورد کردن، تخمین زدن

  • 1.J'ai calculé le coût total de l'achat.
    1. من قیمت کلی خرید را حساب کردم.
  • 2.Le comptable calcule les dépenses.
    2. حسابدار هزینه‌ها را حساب می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان