Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . در (بطری)
2 . کپسول (دارویی)
3 . کپسول (فضایی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la capsule
/kapsyl/
قابل شمارش
مونث
1
در (بطری)
تشتک
2
کپسول (دارویی)
1.Ce médicament se présente sous forme de capsules.
1. این دارو تحت شکل کپسول ارائه شده است.
3
کپسول (فضایی)
کابین فضاپیما، اتاقک فضاپیما
1.La capsule spatiale a permis d'envoyer les premiers hommes dans l'espace.
1. کپسول فضایی امکان فرستادن نخستین انسانها را به فضا فراهم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
capricorne
capricieux
capricieusement
caprice
capoter
capsule de café
capter
captif
captivant
captiver
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان