[صفت]

cassé

/kɑse/
قابل مقایسه

1 شکسته

  • 1.Après une telle chute, son bras est cassé.
    1. بعد از چنین سقوطی، بازویش شکسته است.
  • 2.Jambe cassée.
    2. پای شکسته.

2 خراب شده معیوب

  • 1.Il a marché dessus, son jouet est cassé.
    1. او رویش راه رفت، اسباب‌بازی‌اش خراب شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان