Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . پایان
2 . حصار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la clôture
/klotyʀ/
قابل شمارش
مونث
1
پایان
اختتام، انتها
1.J'ai procédé à la clôture de mon compte bancaire.
1. من به انتهای حساب بانکیام نزدیک شدم.
2.Nous assistons à la cérémonie de clôture des Jeux Olympiques.
2. ما در جشن پایان بازیهای المپیک شرکت میکنیم.
2
حصار
نرده
1.La clôture du champ est faite de fil de fer.
1. حصار مزرعه از سیم فولادی درست شده است.
2.Une clôture entoure le champ.
2. یک حصار مزرعه را احاطه کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
clémentine
clément
cléante
clé à molette
clé usb
clôturer
cm
cm1
cm2
cmu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان