Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . مربی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le coach
/kotʃ/
قابل شمارش
مذکر
1
مربی
1.Après le match, le coach a fait la fête avec l'équipe.
1. بعد از مسابقه، مربی با تیمش جشن گرفت.
2.Le coach entraîne les joueurs de baseball.
2. مربی بازیکنان بیسبال را تمرین میدهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
co-titulaire
cnrs
cnpf
cmu
cm2
coaching
coaguler
coalition
coasser
cobaye
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان