Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . صندوق عقب
2 . صندوق امانات
3 . صندوق
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le coffre
/kɔfʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
صندوق عقب
le coffre d'une voiture
صندوق عقب یک اتومبیل
1. Cette voiture a un très grand coffre.
1. این اتومبیل صندوق عقب خیلی بزرگی دارد.
2. Les bagages sont dans le coffre de la voiture.
2. چمدانها در صندوق عقب ماشین هستند.
2
صندوق امانات
1.Elle a déposé ses documents au coffre.
1. او اسنادش را در صندوق امانات گذاشت.
Avoir un coffre à la banque
یک صندوق امانات در بانک داشتن
3
صندوق
صندوقچه، جعبه دردار، محفظه
1.Le coffre est dissimulé derrière le tableau de Manet.
1. صندوقچه پشت تابلویی از مانه پنهان شده است.
Un coffre à linge/un coffre en bois
صندوقچه پارچهای/صندوق چوبی
Les pirates ont trouvé de l'or dans un coffre en bois.
دزدهای دریایی در یک صندوق چوبی طلا پیدا کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
coexister
coefficient
codétenu
codirecteur
codifier
coffre-fort
coffret
cogestion
cogiter
cognac
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان