Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . کلمبیایی
2 . (فرد) کلمبیایی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
colombien
/kɔlɔ̃bjɛ̃/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: colombienne]
[مذکر قبل از حرف صدادار: colombien]
[جمع مونث: colombiennes]
[جمع مذکر: colombiens]
1
کلمبیایی
1.Il est un trafiquant colombien.
1. او یک قاچاقچی کلمبیایی است.
2.Je suis allé dans un nouveau restaurant colombien hier soir.
2. من دیشب به یک رستوران کلمبیایی جدید رفتم.
[اسم]
le Colombien
/kɔlɔ̃bjɛ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Colombiens]
[مونث: Colombienne]
2
(فرد) کلمبیایی
1.Les Colombiens sont voisins des Vénézuéliens.
1. کلمبیاییها همسایههای ونزوئلاییها هستند.
2.Ma sœur a épousé une Colombienne.
2. خواهرم با یک (فرد) کلمبیایی ازدواج کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
colombie
colombe
colocation
colocataire
coloc
colombier
colombo
colon
colonel
colonial
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان