Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . مبارزه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le combat
/kɔ̃ba/
قابل شمارش
مذکر
1
مبارزه
نبرد، جنگ
1.Combats de gladiateurs
1. مبارزه گلادیاتورها
2.Le général a mené ses troupes au combat.
2. فرمانده سپاهیانش را به نبرد هدایت کرد.
3.Les combats ont duré trois jours.
3. جنگها 3 روز طول کشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
comateux
coma
com
coléreux
colère
combatif
combativité
combattant
combattre
combien
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان