[اسم]

la compagnie

/kɔ̃paɲi/
قابل شمارش مونث

1 همراهی همراه، هم‌صحبت

  • 1.Ce garçon est une mauvaise compagnie.
    1. این پسر هم‌صحبت بدی است.
  • 2.Il apprécie la compagnie de ses amis.
    2. او از همراهی دوستانش (با او) قدردانی می‌کند.

2 شرکت

  • 1.Compagnie aérienne.
    1. شرکت هواپیمایی.
  • 2.Compagnie d'assurances.
    2. شرکت بیمه.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان