[اسم]

le consortium

/kɔ̃sɔʀsjɔm/
قابل شمارش مذکر

1 ائتلاف (بین شرکت‌ها) هم‌فرجام

  • 1.Il y a un consortium entre plusieurs puissances pour arrêter cette guerre.
    1. میان چندین قدرت، هم‌فرجامی برای متوقف کردن این جنگ وجود دارد.
  • 2.Un consortium d'entreprises a pris les commandes de l'usine.
    2. یک ائتلاف بین شرکتی کارخانه رو راهبری کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان