[فعل]

construire

/kɔ̃stʀɥiʀ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: construit] [حالت وصفی: construisant] [فعل کمکی: avoir ]

1 درست کردن ساختن

مترادف و متضاد fabriquer
construire quelque chose
چیزی را ساختن
  • 1. Cette firme construit du matériel agricole depuis 50 ans.
    1. این کارخانه از 50 سال پیش وسایل کشاورزی می‌سازد.
  • 2. On va construire tout ce qu'on veut.
    2. قرار است هر چه می‌خواهیم، بسازیم.

2 طرح کردن سر هم کردن

مترادف و متضاد concevoir créer échafauder
construire une théorie
نظریه‌ای را طرح کردن
  • Les savants construisent une théorie à partir d'hypothèses incertaines.
    دانشمندان نظریه‌ای را بر اساس فرضیات نامعلوم طرح می‌کنند.

3 ساخته شدن بنا شدن (se construire)

se construire (très vite)
(سریع) ساخته شدن
  • 1. Comment ça se construit ?
    1. چطور ساخته شد؟
  • 2. L’immeuble s’est construit très vite.
    2. ساختمان سریع ساخته شد.

4 بنا کردن ساختن

مترادف و متضاد édifier élever ériger abattre démolir
construire une maison/une édifice...
خانه‌ای/ساختمانی... را بنا کردن
  • 1. Nous avons construit notre maison nous-mêmes.
    1. ما خانه‌مان را خودمان ساختیم.
  • 2. On construit un nouveau pont sur la rivière.
    2. ما یک پل جدید روی رودخانه می‌سازیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان