Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . درست کردن
2 . طرح کردن
3 . ساخته شدن
4 . بنا کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
construire
/kɔ̃stʀɥiʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: construit]
[حالت وصفی: construisant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
درست کردن
ساختن
مترادف و متضاد
fabriquer
construire quelque chose
چیزی را ساختن
1. Cette firme construit du matériel agricole depuis 50 ans.
1. این کارخانه از 50 سال پیش وسایل کشاورزی میسازد.
2. On va construire tout ce qu'on veut.
2. قرار است هر چه میخواهیم، بسازیم.
2
طرح کردن
سر هم کردن
مترادف و متضاد
concevoir
créer
échafauder
construire une théorie
نظریهای را طرح کردن
Les savants construisent une théorie à partir d'hypothèses incertaines.
دانشمندان نظریهای را بر اساس فرضیات نامعلوم طرح میکنند.
3
ساخته شدن
بنا شدن
(se construire)
se construire (très vite)
(سریع) ساخته شدن
1. Comment ça se construit ?
1. چطور ساخته شد؟
2. L’immeuble s’est construit très vite.
2. ساختمان سریع ساخته شد.
4
بنا کردن
ساختن
مترادف و متضاد
édifier
élever
ériger
abattre
démolir
construire une maison/une édifice...
خانهای/ساختمانی... را بنا کردن
1. Nous avons construit notre maison nous-mêmes.
1. ما خانهمان را خودمان ساختیم.
2. On construit un nouveau pont sur la rivière.
2. ما یک پل جدید روی رودخانه میسازیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
construction
constructif
constructeur
constitué
constitution
construire des châteaux en espagne
consul
consulat
consultable
consultant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان