[اسم]

la contravention

/kɔ̃tʀavɑ̃sjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 جریمه

  • 1.Je me suis mal garé et j'ai eu une contravention.
    1. بد پارک کرده بودم و جریمه ای دریافت کردم.
  • 2.M.Durand a eu une contravention pour stationnement interdit.
    2. آقای "دوراند" برای پارک (در جای) ممنوع یک جریمه دریافت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان