[اسم]

le coquillage

/kɔkijaʒ/
قابل شمارش مذکر

1 جانور صدف دار صدف

  • 1.J'ai trouvé un coquillage sur le rivage.
    1. در ساحل یک صدف پیدا کردم.
  • 2.Je te fais un collier de coquillages.
    2. من برایت یک گردنبند صدفی درست کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان