[اسم]

le cordon

/kɔʁdˈɔ̃/
قابل شمارش مذکر

1 بند نخ

  • 1.dénouer les cordons de ses souliers
    1. بند کفش‌های خود را باز کردن
  • 2.Nouer avec un cordon
    2. با نخی گره زدن

2 بند ناف

  • 1.Couper le cordon
    1. بندناف را بریدن

3 صف ردیف

  • 1.Grand cordon de la Légion d'honneur
    1. صف طویلی از لژیون دونورها
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان