[اسم]

le costume

/kɔstym/
قابل شمارش مذکر
[جمع: costumes]

1 کت‌شلوار

  • 1.J'ai déjà vu cet homme au costume noir.
    1. من قبلاً این مرد با کت‌شلوار مشکی را دیده‌ام.
  • 2.Votre costume est vraiment parfait.
    2. کت‌شلوارتان واقعاً حرف ندارد.
mettre/porter...un costume
کت‌شلواری پوشیدن
  • Tu devrais mettre un costume et une cravate pour l’entretien.
    برای مصاحبه باید یک کت‌شلوار و کراوات بپوشی.

2 لباس

  • 1.Ce costume de clown est coloré.
    1. این لباس دلقک رنگارنگ است.
  • 2.Pour le carnaval, Antoine portait un costume de magicien.
    2. برای کارناوال، "آنتوان" یک لباس جادوگر پوشیده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان