[اسم]

la coulisse

/kulis/
قابل شمارش مونث

1 پشت صحنه

  • 1.en coulisse
    1. پشت صحنه
  • 2.Les coulisses du théâtre sont interdites aux spectateurs.
    2. (دیدن) پشت صحنه‌های تئاتر برای تماشاگران ممنوع است.

2 شیار ریل

  • 1.porte à coulisse
    1. در ریل دار

3 دست‌های پشت پرده (مجازی)

  • 1.les coulisses du pouvoir
    1. دست‌های پشت پرده سیاستمداران

4 گیره پرده

  • 1.L'électricien est dans les coulisses.
    1. برقکار پشت گیره پرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان