[فعل]

couvrir

/kuvʀiʀ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: couvert] [حالت وصفی: couvrant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پوشش دادن پرداختن (به موضوعی)

couvrir quelque chose
چیزی را پوشش دادن
  • 1. Ce réseau de téléphonie mobile ne couvre pas les régions trop isolées.
    1. این شبکه تلفن همراه مناطق دورافتاده را پوشش نمی‌دهد.
  • 2. Notre envoyé spécial couvre le couronnement.
    2. گزارشگر اختصاصی ما (مراسم) تاج‌گذاری را پوشش می‌دهد.
  • 3. Nous n'avons pas de journalistes pour couvrir cet événement.
    3. ما برای پوشش دادن این اتفاق [پرداختن به این اتفاق] روزنامه‌نگاری نداریم.

2 بیمه کردن تحت پوشش بیمه بودن

couvrir quelque chose ou quelqu'un
کسی یا چیزی را بیمه کردن [تحت پوشش بیمه بودن]
  • 1. En cas de dégâts des eaux, êtes-vous sûrs d'être bien couverts ?
    1. در صورت خطرات سیل مطمئنید که تحت پوشش بیمه هستید؟
  • 2. Notre assurance ne couvre pas ce genre de risques.
    2. بیمه ما این نوع خطرات را پوشش نمی‌دهد.

3 پوشاندن لباس پوشاندن

couvrir quelque chose (avec/de quelque chose)
چیزی را (با چیزی) پوشاندن
  • 1. Couvrir des meubles avec des housses
    1. مبل‌ها را با کاور پوشاندن
  • 2. Couvrir un livre
    2. کتابی را پوشاندن [کتابی را جلد کردن]
  • 3. J'ai couvert les blancs de poulet de chapelure.
    3. من سینه مرغ را با خرده نان پوشاندم.
  • 4. La neige couvre le chemin.
    4. برف زمین را پوشانده است.
couvrir quelqu'un
کسی را لباس پوشاندن [به کسی لباس پوشاندن]
  • Elle a chaudement couvert les enfants.
    او به بچه‌ها لباس گرم پوشاند.

4 ابری شدن (هوا) پوشیده شدن (هوا با ابر) (se couvrir)

Ça se couvre.
(هوا) ابری می‌شود.
  • 1. Ça se couvre : on devrait peut-être rentrer.
    1. (هوا) ابری می‌شود، شاید ما باید برگردیم.
  • 2. Le ciel s'est couvert de nuages.
    2. آسمان با ابرها پوشیده شده است.
  • 3. Le temps risque de se couvrir en soirée.
    3. بنظر می‌رسد شب هوا تاریک بشود.

5 خود را پوشاندن (se couvrir)

  • 1.Couvre-toi avant de sortir.
    1. قبل از اینکه بری خودت را بپوشان.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان