Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . پوشش دادن
2 . بیمه کردن
3 . پوشاندن
4 . ابری شدن (هوا)
5 . خود را پوشاندن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
couvrir
/kuvʀiʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: couvert]
[حالت وصفی: couvrant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
پوشش دادن
پرداختن (به موضوعی)
couvrir quelque chose
چیزی را پوشش دادن
1. Ce réseau de téléphonie mobile ne couvre pas les régions trop isolées.
1. این شبکه تلفن همراه مناطق دورافتاده را پوشش نمیدهد.
2. Notre envoyé spécial couvre le couronnement.
2. گزارشگر اختصاصی ما (مراسم) تاجگذاری را پوشش میدهد.
3. Nous n'avons pas de journalistes pour couvrir cet événement.
3. ما برای پوشش دادن این اتفاق [پرداختن به این اتفاق] روزنامهنگاری نداریم.
2
بیمه کردن
تحت پوشش بیمه بودن
couvrir quelque chose ou quelqu'un
کسی یا چیزی را بیمه کردن [تحت پوشش بیمه بودن]
1. En cas de dégâts des eaux, êtes-vous sûrs d'être bien couverts ?
1. در صورت خطرات سیل مطمئنید که تحت پوشش بیمه هستید؟
2. Notre assurance ne couvre pas ce genre de risques.
2. بیمه ما این نوع خطرات را پوشش نمیدهد.
3
پوشاندن
لباس پوشاندن
couvrir quelque chose (avec/de quelque chose)
چیزی را (با چیزی) پوشاندن
1. Couvrir des meubles avec des housses
1. مبلها را با کاور پوشاندن
2. Couvrir un livre
2. کتابی را پوشاندن [کتابی را جلد کردن]
3. J'ai couvert les blancs de poulet de chapelure.
3. من سینه مرغ را با خرده نان پوشاندم.
4. La neige couvre le chemin.
4. برف زمین را پوشانده است.
couvrir quelqu'un
کسی را لباس پوشاندن [به کسی لباس پوشاندن]
Elle a chaudement couvert les enfants.
او به بچهها لباس گرم پوشاند.
4
ابری شدن (هوا)
پوشیده شدن (هوا با ابر)
(se couvrir)
Ça se couvre.
(هوا) ابری میشود.
1. Ça se couvre : on devrait peut-être rentrer.
1. (هوا) ابری میشود، شاید ما باید برگردیم.
2. Le ciel s'est couvert de nuages.
2. آسمان با ابرها پوشیده شده است.
3. Le temps risque de se couvrir en soirée.
3. بنظر میرسد شب هوا تاریک بشود.
5
خود را پوشاندن
(se couvrir)
1.Couvre-toi avant de sortir.
1. قبل از اینکه بری خودت را بپوشان.
تصاویر
کلمات نزدیک
couvreur
couvre-lit
couvre-feu
couveuse
couverture coupe-feu
couvrir quelqu'un de fleurs
covoiturage
cowboy
coworking
coyote
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان