Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . سنج
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
les cymbales
/sɛ̃bal/
قابل شمارش
جمع مونث
1
سنج
1.Le musicien tape régulièrement sur la cymbale.
1. نوازنده مرتبا روی سنج میکوبد.
2.Tu préfères le violon ou les cymbales?
2. تو ویولن را ترجیح میدهی یا سنج را؟
تصاویر
کلمات نزدیک
cymbale
cylindrée
cylindrique
cylindre
cygne
cynique
cynisme
cyprès
cyrus le grand
cystite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان