[حرف ربط]

dès que

/de kə/

1 به محض اینکه همین که

  • 1.Il se met à danser dès qu'il entend de la musique.
    1. او به محض اینکه (صدای) موسیقی را می‌شنود شروع به رقصیدن می‌کند.
  • 2.Nous partirons dès qu'il arrivera.
    2. به محض اینکه او برسد ما می‌رویم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان