[اسم]

la décapitation

/dekapitasjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 (عمل) گردن زدن سر از تن جدا کردن

  • 1.La victime est morte d'une décapitation.
    1. قربانی با سر از تن جدا کردن مرده است.
  • 2.Nous avons déjà vu une décapitation ce soir.
    2. ما همین عصر یک (عمل) گردن زدن را دیدیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان