[فعل]

déchirer

/deʃiʁˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: déchiré] [حالت وصفی: déchirant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پاره کردن

  • 1.Je vais dire à André de déchirer le chèque.
    1. من به "آندره" می‌گویم که چک را پاره کند.
  • 2.Le professeur a déchiré le papier trouvé par terre.
    2. استاد کاغذی که روی زمین بود را پاره کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان