[فعل]

dénicher

/deniʃe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: déniché] [حالت وصفی: dénichant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پیدا کردن گیر آوردن

  • 1.Ce garçon va chez les bouquinistes pour dénicher des livres rares.
    1. این پسر برای پیدا کردن کتاب‌ها کمیاب نزد یک فروشنده کتاب دست‌دوم می‌رود.
  • 2.Elle a déniché une belle vieille lampe chez un antiquaire.
    2. او در یک عتیقه‌فروشی یک آباژور قدیمی زیبا پیدا کرده است.

2 از لانه بیرون آوردن از آشیانه بیرون کشیدن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان