[اسم]

le déplacement

/deplasmɑ̃/
قابل شمارش مذکر

1 جابجایی تغییر مکان

  • 1.La mairie procède au déplacement du monument aux morts.
    1. شهرداری نسبت به تغییر مکان یادبود فوت‌شدگان اقدام می‌کند.
  • 2.Le déplacement des meubles fait beaucoup de bruits.
    2. جابجایی اسباب اثاثیه سر و صدا ایجاد می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان