[فعل]

déplorer

/deplɔʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: déploré] [حالت وصفی: déplorant] [فعل کمکی: avoir ]

1 افسوس خوردن اظهار تاسف کردن

  • 1.Je n'ai pas pu l'accompagner et je le déplore.
    1. من نتوانستم او را همراهی کنم و افسوسش را می‌خورم.
  • 2.La mère déplorait la mauvaise attitude de son fils.
    2. مادر برای رفتار بد پسرش اظهار تاسف می‌‌‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان