[فعل]

dérailler

/deʁajˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: déraillé] [حالت وصفی: déraillant] [فعل کمکی: avoir ]

1 از خط خارج شدن از ریل خارج شدن

  • 1.Les wagons ont déraillé.
    1. واگن‌ها از ریل خارج شدند.

2 بد کار کردن ناقص کار کردن

3 عقل خود را از دست دادن به سر (کسی) زدن

  • 1.Il déraille complètement.
    1. کاملا به سرش زده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان